عهد نامه ترکمانچای
سلام دوستان. امروز یه جا تو فیس بوک خوندم که :
عهد نامه ترکمانچای در روز 23 آبان ماه 1389 به پایان رسید؟
یعنی از روز 24 آبان ماه 1389 رسما" کشور آذربایجان جزء خاک ایران خواهد
بود زیرا طبق این عهد نامه ایران آذربایجان را در سال 1289 به مدت 100 سال
به روسیه داده بود که در تاریخ 23 آبان ماه 1389 این مدت به پایان رسید.
به نظر شما راسته؟ کسی در این مورد اطلاعاتی داره؟
اگه راسته پس چرا تا حالا هیچ اتفاقی نیافتاده؟ 
طبیب دل های دردمند
سلامتی اونایی که طبیب دل های دردمندن
ولی خودشون دنیای دردند
پ ن پ نوشت :
پ ن پ نوشت :
اخراج!
سلام دوستای گلم . دوشنبه رفته بودم دانشگاه که انصراف بدم . گفتن باید 160 تومن بریزی به حساب. خلاصه کلی این درو اون در زدم تا شصتم خبر دار شد که اگه اخراج بشم دیگه نیازی نیست این هزینه رو بدم . و چون 2 ترم با معدل زیر 10 مشروط شده بودم از نظر آموزش اخراج بودم . من هم از این امتیاز خودم استفاده کردمو از دانشگاه اخراج گردیدیدم
.
سه شنبه صبح هم رفتم دفترچه خدمت خریدم . اما اصلا دلم نمیخواد برم خدمت . دوس دارم برم کشتیرانی استخدام شم. اینجوری خود شرکت کشتیرانی به ازای تعهد 10 سال خدمت از سربازی معافم میکنه . هر چند چند تا از دوستام که اونجا هستن اصلا راضی نیستن و میگن شغل سختیه اما واسه من خیلی خوبه . یعنی شغل رویاییه منه . اما خب 4 ماه بیشتر وقت ندارم . اگه تو این 4 ماه نتونم یه جورایی خودمو بچسبونم به کشتیرانی باید برم سربازی
.
واسم دعا کنید . یه روز بیام با نام ملوان نکرت بنویسم 
. . . یکی نیس بگه زهی خیال باطل
اتفاق خوبی که دوست دارم برام اتفاق بیفته
بالاخره منم تو یه بازی وبلاگی شرکتیدم 
3 اتفاق خوبی که دوست دارم برام اتفاق بیفته:
1- اول اینکه تو کشتیرانی استخدام بشم . خیلی وقته دارم با این شغل تو خیالم زندگی میکنم . میدونم شغل راحتی نیست. آخه با چند نفر که تو کشتیرانی هستند مشورت کردم . همشون یه جورایی سعی داشتن منصرفم کنن . اما خب دوس دارم دیگه . چون من اصلا قصد ازدواج ندارم و از طرفی اگه برم کشتیرانی دیگه یه سری از مشکلات مجردی تا حدودی حل میشه 
. و اینکه آدم یه جورایی دنیا دیده میشه ( البته بدون صرف هزینه 
).
2- قبول شدن در امتحان تافل 
3-مسلط شدن به یه ساز. ترجیحا سه تار و یا درام ( خیلی متفاوت بودن؟ )
اصطلاحات جدید انگلیسی-فارسی
Long time no see :دارم لونگ میپیچم نگاه نکن
MacBook:کتابچه ی راهنمای حجاج
His friends:دوستان هیز
Categorize:نوعی غذای شمالی که با برنج و گوشت گراز طبخ میشود
Good one:وان بزرگ و جادار
Acrobat reader:ژیمناستی که موقع اجرا خراب می کند
Quintuplet: این تاپاله کجاست؟
Good Luck: چه لاکِ قشنگی زدی
...
Subsystem: صاحب دستگاه
Jesus: در اصفهان به بچه گویند که دست به چیز داغ نزند
Configure: ژستِ باسن
Accessible: عکس سیبیل
حسین نوشت :
sweetzerland: سرزمینی خوش آب و هوا و راحت که مردم آنجا بسیار زر میزنند
پ ن : الان از سایت دانشگاهمون دارم وبلاگمو آپ میکنم . و دارم با دست خودم دارم فرم اخراجی خودمو پر میکنم
. فقط منتظر رئیس امور مالی هستم که ملوم نیست کجا رفته.
برم بشینم دم در تا اومد خفتش کنم . فدای همتون.
قسمت
زندگی حکمت اوست!
چند برگی را تو ورق خواهی زد . . مابقی را قسمت!
قسمتت شادی باد!
پ ن : متن یکی از پیامکام بود . توش دست نبردم . اما خودم به ورق زدن همون چند برگ هم اعتقاد ندارم
زندگی شتری
آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت و گویی به شرح زیر صورت گرفت :
بچه شتر : مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است . آیا می تونم ازت بپرسم ؟
شتر مادر : حتما عزیزم . چیزی ناراحتت کرده است ؟
بچه شتر : چرا ما کوهان داریم ؟
...شتر مادر : خوب پسرم . ما حیوانات صحرا هستیم . در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمی شود بتوانیم دوام بیاوریم .
بچه شتر : چرا پا های ما دراز و کف پای ما گرد است ؟
شتر مادر : پسرم . قاعدتا برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن این نوع دست و پا ضروری است .
بچه شتر : چرا مژه های بلند و ضخیم داریم ؟ بعضی وقت ها مژه ها جلوی دید من را می گیرد .
شتر مادر : پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشم هاى ما را در مقابل باد و شن های بیابان محافظت می کنند .
بچه شتر : فهمیدم . پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم . پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژه هایمان هم برای محافظت چشم هایمان در برابر باد و شن های بیابان است !
بچه شتر : فقط یک سوال دیگر دارم !
شتر مادر : بپرس عزیزم .
بچه شتر : پس ما در این باغ وحش چه غلطی می کنیم ؟
تحت تاثیر قرار گرفتم نوشت: بیابانم آرزوست
جکِ؟ آرمانی! :یه روز یه ترکه و یه فارسه و یه لره و یه اصفهانیه و یه رشتیه و یه بلوچه و یه آبادانیه و یه مشهدیه و یه قزوینیه و یه کرده و یه مازنیه و یه یزدیه و یه کرمانیه و یه شیرازیه و یه جنوبیه و یه شمالیه و یه … دست در دست هم می دن و دریاچه ارومیه رو از خشک شدن نجات می دن.
حسنی!
حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه
نه سیما جون ،نه رعنا جون
نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود
تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !
باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم
به دخترا دل می بازی ؟ !
نه نمی دم نه نمی دم
جی پنج
سلام. دوستان خدا خیلی دوستتون داره. آخه یه 30 سطری نوشته بودم که نمیدونم چی شد همش پرید. همش هم تقصیر این شکلکها شد. الانم نمیتونم شکلک بزارم. نمیدونم چرا. فقط خواستم بگم که منم جی پنجی شدم. میخوام شرو کنم به یادگیری زبان . ایشاالله تا 1 سال دیگه تافلو میزنم تو گوشش.الته اگه وسطاش جا نزنم و اهل عمل بمونم .
فدای همتون :) .