آلوده

نکرت

آلوده

نکرت

زندگی شتری


آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت و گویی به شرح زیر صورت گرفت :

بچه شتر : مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است . آیا می تونم ازت بپرسم ؟
شتر مادر : حتما عزیزم . چیزی ناراحتت کرده است ؟
بچه شتر : چرا ما کوهان داریم ؟
...شتر مادر : خوب پسرم . ما حیوانات صحرا هستیم . در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمی شود بتوانیم دوام بیاوریم .
بچه شتر : چرا پا های ما دراز و کف پای ما گرد است ؟
شتر مادر : پسرم . قاعدتا برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن این نوع دست و پا ضروری است .
بچه شتر : چرا مژه های بلند و ضخیم داریم ؟ بعضی وقت ها مژه ها جلوی دید من را می گیرد .
شتر مادر : پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشم هاى ما را در مقابل باد و شن های بیابان محافظت می کنند .
بچه شتر : فهمیدم . پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم . پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژه هایمان هم برای محافظت چشم هایمان در برابر باد و شن های بیابان است !
بچه شتر : فقط یک سوال دیگر دارم !
شتر مادر : بپرس عزیزم .  
بچه شتر : پس ما در این باغ وحش چه غلطی می کنیم ؟


تحت تاثیر قرار گرفتم نوشت: بیابانم آرزوست


جکِ؟ آرمانی! :یه روز یه ترکه و یه فارسه و یه لره و یه اصفهانیه و یه رشتیه و یه بلوچه و یه آبادانیه و یه مشهدیه و یه قزوینیه و یه کرده و یه مازنیه و یه یزدیه و یه کرمانیه و یه شیرازیه و یه جنوبیه و یه شمالیه و یه … دست در دست هم می دن و دریاچه ارومیه رو از خشک شدن نجات می دن.

نظرات 8 + ارسال نظر
مانے ! پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ب.ظ http://foshar.blogsky.com/

آخی ! چه شتر مظلومی !!
جک؟آرمانی! تم قشنگ بود


ممنون

حسین براری پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:42 ب.ظ http://www.shamejam.com

داستان جالبی بود
- - - - - - - - - - - - - - - - - -
ضمیمه : پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهندش / نکرت در گران است به هر کس ندهندش (ارادتمند)

ممنون حسین اقا
چوبکاری می فرمایین
فدایت

غریبه نیستم... جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:08 ب.ظ http://green-key.blogfa.com

بسی ترکیدیم!

ای وای
چرا؟

امید جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:17 ب.ظ

یحتمل تا حالا گرفتن شان
الانم در کهریزک تقاص پس میدهند


سیاسی شد قضیه

غلامرضا شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:00 ق.ظ http://azarkade.blogsky.com

درود بر شما ،... باحال بود ! یعنی حرف حساب رو میشه حتی از یه بچه شتر شنید! ...آهای! آقایان بالانشین! یه نگاه به این بچه شتر بندازین و خجالت بکشین! آذرکده

سلام
ممنون
آری
البته خجالت کافی که دردیو دوا نمیکنه واسمون

امیر چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ق.ظ http://myup.blogsky.com

آپم داداش

آمدم

حمید پنج‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:47 ق.ظ http://myarghavan.blogsky.com


خیلی باحال بود هر سه قسمت. هم گفتگو هم تحت تاثیر قرار گرفتم نوشت هم جک آرمانی


خودت باحالی داوش

کوروش جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:24 ب.ظ http://www.korosh7042.com

محمد جان
این پست را بی اجازه برای بخش برگزیده ی وبلاگ عزیزان
کپی کردم و بنام و لینک خودت قرار دادم.
اکر مقبول نیافتاد بفرما تا رفع عیب کنم
با سپاس

کوروش جان
در مرحله اول که شما صاحب اختیار هستین
در مرحله دوم هم چه سعادتی بهتر از این که پستمان مورد پسند شما واقع شد

فدایت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد