آلوده

نکرت

آلوده

نکرت

سلامی دوباره

سلام من به وب لاگٍ قدیمی . .

منم همون خلاف کار قدیمی . .


خیلی دلم تنگ شده بود

یکسال از خدمتم باقی مونده

آخر هفته ها میام خونه.البته اگه زوری نگهمون ندارن . 23 که جمعه باشه منو گداشتن نگهبان ( روز تعطیل ) نگهبانی قبلیمم روز مبعث بود.

راستی دوس دارم دوباره شاعری رو شروع کنم.

دقیقا از وقتی رفتم خدمت غیر از چند بیت در مورد همون خدمت هیچی نگفتم

دعام کنید

فدا مدای همتون.


شنبه نوشت : متاسفانه گوگل این وبلاگمو ممنوع کرده . میخوام یه وبلاگ نو بزنم . اگه زدم همینجا لینک میکنم

رنکم تو حلقم :دی

سلام دوستان خوبم . ببخشید اگه کمتر به ای وبلاگ آلوده سر میزنم . حس و حالی نیست . فقط چون الان رنکم دو شده ذوقیدم و گفتم به افتخارش یه آپکی بکنیم . و این موفقیت رو هم مدیون شما مخاطبان گل هستم . از همتون ممنونم . 

دیروز بیکار بودم وبلاگ دانشگاه قبلیو قالبشو عوض کردم . و وبلاگ محله قبلیمونو 4 تا پست عکسدار گذاشتم . و کلیپ صوتی قمی جدید که خودم خیلی باهاش خندیدمو گذاشتم واسه دانلود . فقط یکم توش فحش و اینا داره . اگه خواستید شما هم دانلود کنید . اینجا : 

www.gozareganji.blogsky.com

حجمش حدود 6 مگا بایته . شاید مشاعره نا تمام وبلاگو هم پیش گرفتم و 20 تا پست مشاعره بعد از این پست گذاشتم . 

فدای همتون

شیر آب رو ببند

- کجا میری ! شیر آبو ببند!

- ئه! مگه ظرف نمیشستی؟

- نه! من دارم ظرف خشک میکنم

- خب ببند خودت دیگه

-نمی بندی؟ مـــــــــــامــــــــــان . ببین شیرو باز گذاشته رفته .

- خب حالا مگه چی شده؟ من فکر کردم با شیر کار داری هنوز

- نخیرم کار ندارم . مامان یه چیزی بهش بگو . همه کاراش همینجوره . زورش میاد یه شیر ابو ببنده . کشو شو هم همیشه باز میزاره . ..  لباساشم همیشه تو پله هاس . . .

- دیگه نه کشو می خوام . نه لباس . نه هیچ کوفتو زهر مار دیگه .

- تا یه چیزی بش میگی فوری قهر میکنه بی شعور . . .

- خلایق هرچه لایق

- ...

.

.

.


خیلی اضافیم؟ نوشت : اگه به خاطر مادر نبود , تحمل هایت را حتی 1 لحظه هم تحمل نمیکردم

البته خیلی لازم نیست تحمل کنیم نوشت : یک ماهو نیم دیگه بیشتر نمونده. میرم سربازی بعدشم اگه خدا خواست تو یه شهر دیگه گورمو گم میکنم کار میکنم 

قُلدرم نوشت : تو سربازی اگه کسی بهم گفت شیر آبو ببند. بهش میگم : ذر نزن (اسمایلی قُلدر)

نگران نشید نوشت : چیز مهمی نیست دوستان .

شوخی بود نوشت : قول میدم همتون فکر کردید جدیه  . خب اینم یه ودل شوخی وبلاگی

آسمان قرمز

سلام دوستان . امیدوارم هر جا هستین شاد باشین . و خسته هم نباشین. من که خیلی خسته ام

آخه یه چند روزی خونه رنگ کاری داشیم منم اوستا بودم مثلا . امشب دیگه همه کارا تموم شد . فقط مونده نصب کردن پرده هامون . الان که پنجره پرده نداره من میتونم از تو رخت خواب اسمونو نگاه کنم . خیلی حال میده . فقط به درد شعر گفتن میخوره و بس. البته نه شعر سیاسی .

به دوستم قول دادم تا فردا یه شعر با موضوع سیاسی پیشنهادی خودش بگم . که سکرت میمونه

. آسمون قرمزه قرمزه . اولا ابی بود. تو اسمون هم قرمزو ابی داریم ..

من امشب تازه متوجه ابرو ریزی این قرمزا شدم و کلی خندیدم. شده یه بیت از شعر فردام . ( همونی که سکرت میمونه ).

فقط میخواستم شرح این اسمون قرمزو واستون بگم . اگه گوشیم دوربین داشت حتما عکس میگرفتم

اما حیف

فدای همتون

گشتم . . . بود!!

دیگر نمیگویم گشتم نبود ، نگرد نیست !
صادقانه بگویم …
گشتم ! اتفاقا بود ! فقط مال من نبود !

شما بگردید ! لابد مال شماست !


آهنگه پیشوازم نوشت : بازم تو نیستیو , بی حوصله شدم, گلایه میکنم . . هرلحظه از خودم . .

خیار! نه ببخشید جبر!!

هر روز که میگذره بیشتر بهم ثابت میشه که فهمیدن خیلی سخته . و چه مسخره اس وقتی آدم فکر کنه فهمیده ولی در حقیقت نفهمیده باشه. یه چی بم ثابت نشده که همین ثابت نشدن چیزی خلاف اونو بم ثابت میکنه. خیلی هاتون شاید بدونید . منظورم اختیاره . یا به قول شیوخ : خیــــار!!. امروز تو باشگاه نمیدونم چی شد که بحث به همین مطلب کشیده شد . پسر عموم یه شعر خوند کلی حال کردم . نمیدونم دقیقا کی سروده . ولی فک کنم باباطاهر بوده.


من می خورم و هرکه چو من اهل بود          می خوردن من به نزد او سهل بود

می خوردن من حق ز ازل میدانست          گر می نخورم علم خدا جهل بود


شعر خیلی گویاس و خیلی هم معروف. منظور رو هم خوب می رسونه . تو اینترنت هم پاسخ به این شبهه رو زیاد سرچیدم. اما باز جوابا خودش کلی شبهه ایجاد میکنه.

همین 3 ساعت پیش هم تا فیس بوکو باز کردم رو دیوار یکی از دوستان این شعر رو نوشته بود:


آدم کجا ز میوه ممنوعه چیده بود؟

 ابلیس با خدا به تفاهم رسیده بود


 اثباتش اینکه سجده نمیکرد با غرور،

 روزی که پشت کل ملائک خمیده بود


انسان به هر جهت به معلم نیاز داشت،

 قاتل کسی بود ، که کلاغ آفریده بود


یوسف نه از حیا به زلیخا نظر نداشت ،

 بیچاره تا به حال زلیخا ندیده بود ...


زندان به داد یوسف بی پیرهن رسید،

 او نیز ور نه جامه عصمت دریده بود


این حرفها به قیمت جانم تمام شد...

مانند این غزل که به پایان رسیده بود

مهدی جهاندار   

بیت اولش عجب . . .

یعنی اینا امشب میخواستن منو مطمئن تر کنن؟ . دستشون درد نکنه


لطفا بد آموزی های احتمالی این وبلاگ را نیاموزید


معذرت نوشت : دوستان جواب بعضی کامنتها رو نتونستم بیام وب خودتون بدم . ایشالله فردا

مصیبت

سلام به همه دوستان . واسم اسفند دود کنید . چشمم کردن فک کنم  ( نیست خیلی خوش تیپم   . تو این شکلکا کلی حرف خوابیده بودا .

دیروز رفتم استخر با یکی از دوستام که کاش اصلا نه رفته بودم و نه اونو با خودم برده بودم . (آخرش به تلخی کشوند )

بعد از استخر هم به اتفاق دوستان رفتیم مکان و موقع بازگشت به خانه وقتی از در مکان اومدم بیرون ( به همراه پسر عموم ) یهو ولو شدم روزمین . چند دقیقه ای تو همون کوچه دراز کشیدم و دیدم اصلا حال دوچرخه سواریو ندارم که خودمو برسونم خونه . فک کنم هم سرما خورده بودم هم فشارم افتاده بود . خلاصه پسر عموم زنگید ممد اومد با موتورش رسوندم خونه ( دستش درد نکنه ) . تا در خونه رو باز کردم دیدم همه اعضا خونواده به همراه مهمونا نشستن تو حیاط صفا میکنن . منم چون قیافم خیلی تابل بود و اصلا رنگ تو روم نبود به طرز ماهرانه ای یه سلام و علیک سربه زیر کردم و رفتم تو اتاق ولو شدم.

حالا نگو باید شام هم میخوردم . اونم یه جوری سر به زیر فورمالیتش کردمو سری خوابیدم . اما خوابم نبرد که , تقریبا ساعت 3 و نیم بود که دیگه طاقتم طاق شد و دنیا داشت دور سرم میچرخید . مادرمو چند بار صدا زدم به دادم برسه اما خواهرم بیدار شد برام اب قند اینا و کلیه مراحل پرستاری رو به جا اورد ( دستش درد نکنه ) خلاصه هرجوری شد صبح شد. صبح یکم سرم بهتر بود فقط کمرم خشک شده بود فجیع . هنوزم خشکه . الانم که دارم مینویسم کیسه ابجوش زیره کمرمه . پای سمت راستمم که چند روز پیش سوخت و بهش اهمیت ندادم الان عفونت کرده داره اذیتم میکنه . از طرفی هم هرچی آب میخورم بازم تشنمه  .

سرتونو درد آوردم . 


در مورد اون آدمایی که دو دسته بودن هم متاسفانه به نتیجه مشخصی نرسیدم . نظرات خیلی متفافت بودن . به نظر من که همون دسته اول و دوم  از همش بهتر باشه . حالا مناسبتی این دسته اول و دوم صفت هاشون جایگزین میشه  .

 البته به یه روایتی هم آدما 4 دسته اند. قبلا تو وبلاگم در موردش حرف زدم . این هم آدرسش :

خصوصیات اخلاقی افراد مختلف و چگونگی برخورد با انها


نکرتانه : دستمالی که دیشب به سرم بسته بودم . امروز به کمرم بستم.

پ ن : قدر عافیت کسی داند که به مصیبت گرفتار آید . قدر سلامتیتونو بدونید


آدما ۲ دسته اند!

من آخر نفهمیدم این آدمایی که 2 دسته اند کیانن؟ 

از هرکی میپرسی آدما چند دسته اند میگه : 2 دسته . سرکارم حداقل هفته ای یه بار باید برم پیش یه آقایی که خیلی هم شوخ طبع و باحال تشریف دارن . ولی هر بار ازم میپرسه آدما چند دسته اند. منم تا نگم 2 دسته کارمو راه نمیندازه  . یه بارم از یکی پرسیدم گفتم حالا این ادمایی که 2 دسته اند رو نام ببر ببینم کیانن؟ گفت دسته اول و دسته دوم.

از دوستان عزیز تقاضا مندیم نکرت را در تفهیم این امر مهم یاری نمیایید . فدای همتان.



شاعر شدم نوشت :  هم نشینی با یار قدیمی     اینقد حال میده , باید ببینی

                             خوب گفتم نه؟ اصلا یه وزن نا موزونی داره ادم مبهوت میشه


دلتنگ نامه : وقتی نیستی دنیام چه خالیه. مگر چند نفری؟



ترافیک

سلام دوستان خوبم . ببخشید اگه چند روزی نبودم . ترافیکم تموم شده بود . خیلی مصرفم رفته بالا. حالا باز دم شاتل گرم . یکم دست و دل بازه . وگرنه تا حالا ور شکستیدیده شده بودم . واسه 1 دوره 6 ماهه 10 گیگ بهم داده بودن . بعد روز تولدم هم بهم زنگیدن کلی صحبت کردن آخرشم دوباره 3 گیگ بهم هدیه دادن . بعد یه بار دیگه هم نمیدونم چه عیدی بود 3 گیگ به همه دادن. یه بار دیگه هم چند ساعت شاتل مشکل داشت که به خاطر معذرت خواهی 1 گیگ ترافیک دادن رایگان! . حالا همه اینارو تموم کردیم 1 3 گیگ با 2 تا 1 گیگ دیگه هم خودمون خریدیم. همینه که میگم مصرفم رفته بالا  . اصلا ربطی به دخانیات و اینا نداشت .

دلم خیلی برا بلاگستانو و نویسنده ها گلش تنگیده بود . زودی تا اومدم گفتم بذار خودمو خالی کنم . تو این چند روز 1کم جی پنج کار کردم ( کی بود گفتم جی 5 خریدم؟ تازه کار باهاش رو شروع کردم  ) . پریشب هم با بروبچ رفته بودیم مکان که تو کتابخونه دوستم 1 کتاب پیداکردم . خیلی تعریف ازش شنیده بودم . اما هنوز موفق نشده بودم بخرم بخونمش. و خلاصه بی درنگ کتابو کش رفتم آوردم خونمون ( بعدا بش پس میدم ) نصفشو تاحالا خوندم . خیلی خیلی باهاش حال کردم . اسم کتاب : کیمیاگر هستش. که احتمالا خیلی هاتون این کتابو خوندین. و اگه نخوندین پیشنهاد میکنم 100 % بخونیتش. مریض میکنه آدمو .


و 1 نکته دیگه که خیلی اعصابمو خورد کرد اینه که پسر داداشم ورزشکاره . در حد تیم ملی . جمعه تو ساوه مسابقات شنا رفته بود . رشته کرال سینه و رده سنی 8 تا 10 سال . نفر سوم شده بود تو کشور . به نظرتون جایزه چی بش داده باشن خوبه؟

1 زیر شلواری بش جایزه داده بودن

قابل توجه هیئت محترم شنا : بسیار بسیار از زحمات بی وقفه تان و همچنین ارزش نهادن بر پتانسیل های نو نهال کشورمان قدردانی می نماییم و بهتان بشارت می دهیم که علی اکبر ما با این جایزه مزخرفتون حتما عزمشو جزم میکنه دفه دیگه اول شه شاید بش 2 تا زیر شلواری دادین. بخدا اگه من باش رفته بودم  . . .  . . . ( همون بهتر که نرفتم  )


تاریخ نوشت1 : سال 1349 محمد رضا شاه بر سر قبر کوروش کبیر : آسوده بخواب . من بیدارم.

تاریخ نوشت2 : سال 1389 احمدی نژاد بر سر قبر امام : بیدارشو من ریدم

(گلاب به روتون, روش به دیوار )


طولانی شد نوشت : معذرت


چوپان

چوپان قصه ما دروغگو نبود، او تنها بود، و از فرط تنهایی فریاد گرگ گرگ سر میداد، افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد، و همه در پی گرگ بودند!!



مناسبت گذشت نوشت : دیروز روز وسط سال بود . یعنی ۱۸۳ روز از سال رفته بود و ۱۸۳ روز هم باقی مونده بود . یکی میگفت وسط سال اگه دعا کنی دعات مستجابه . اما نگران نباشید . من دیروز آرزو کردم همه آرزوهاتون برآورده شه . پس با خیال راحت آرزو کنید! اما اگه زبونم لال دعاتون مستجاب نشد حتما یه حکمتی توش بوده . مثلا اگه دعا کردین که ۱ کیسه طلا پیدا کنید و یهو رفتین بیرون به جا ۱ کیسه طلا ۱ آجر خورد تو سرتون ( دوباره زبونم لال‌ ) و سرتون شکست ناراحت نشین. شاید قرار بوده ۱ دیوار رو سرتون خراب شه بعد در اثر این دعاتون ۱ دیوار تبدیل شده به آجر .


سنگ صبور غم هام به دیدنم آمد نوشت : امشب تنها با ستمگرم یکم آروم شدم

زیر نویس : ستمگر شخص نیست