سلام به همه دوستان . واسم اسفند دود کنید . چشمم کردن فک کنم ( نیست خیلی خوش تیپم ) . تو این شکلکا کلی حرف خوابیده بودا .
دیروز رفتم استخر با یکی از دوستام که کاش اصلا نه رفته بودم و نه اونو با خودم برده بودم . (آخرش به تلخی کشوند )
بعد از استخر هم به اتفاق دوستان رفتیم مکان و موقع بازگشت به خانه وقتی از در مکان اومدم بیرون ( به همراه پسر عموم ) یهو ولو شدم روزمین . چند دقیقه ای تو همون کوچه دراز کشیدم و دیدم اصلا حال دوچرخه سواریو ندارم که خودمو برسونم خونه . فک کنم هم سرما خورده بودم هم فشارم افتاده بود . خلاصه پسر عموم زنگید ممد اومد با موتورش رسوندم خونه ( دستش درد نکنه ) . تا در خونه رو باز کردم دیدم همه اعضا خونواده به همراه مهمونا نشستن تو حیاط صفا میکنن . منم چون قیافم خیلی تابل بود و اصلا رنگ تو روم نبود به طرز ماهرانه ای یه سلام و علیک سربه زیر کردم و رفتم تو اتاق ولو شدم.
حالا نگو باید شام هم میخوردم . اونم یه جوری سر به زیر فورمالیتش کردمو سری خوابیدم . اما خوابم نبرد که , تقریبا ساعت 3 و نیم بود که دیگه طاقتم طاق شد و دنیا داشت دور سرم میچرخید . مادرمو چند بار صدا زدم به دادم برسه اما خواهرم بیدار شد برام اب قند اینا و کلیه مراحل پرستاری رو به جا اورد ( دستش درد نکنه ) خلاصه هرجوری شد صبح شد. صبح یکم سرم بهتر بود فقط کمرم خشک شده بود فجیع . هنوزم خشکه . الانم که دارم مینویسم کیسه ابجوش زیره کمرمه . پای سمت راستمم که چند روز پیش سوخت و بهش اهمیت ندادم الان عفونت کرده داره اذیتم میکنه . از طرفی هم هرچی آب میخورم بازم تشنمه .
سرتونو درد آوردم .
در مورد اون آدمایی که دو دسته بودن هم متاسفانه به نتیجه مشخصی نرسیدم . نظرات خیلی متفافت بودن . به نظر من که همون دسته اول و دوم از همش بهتر باشه . حالا مناسبتی این دسته اول و دوم صفت هاشون جایگزین میشه .
البته به یه روایتی هم آدما 4 دسته اند. قبلا تو وبلاگم در موردش حرف زدم . این هم آدرسش :
خصوصیات اخلاقی افراد مختلف و چگونگی برخورد با انها
نکرتانه : دستمالی که دیشب به سرم بسته بودم . امروز به کمرم بستم.
پ ن : قدر عافیت کسی داند که به مصیبت گرفتار آید . قدر سلامتیتونو بدونید
من آخر نفهمیدم این آدمایی که 2 دسته اند کیانن؟
از هرکی میپرسی آدما چند دسته اند میگه : 2 دسته . سرکارم حداقل هفته ای یه بار باید برم پیش یه آقایی که خیلی هم شوخ طبع و باحال تشریف دارن . ولی هر بار ازم میپرسه آدما چند دسته اند. منم تا نگم 2 دسته کارمو راه نمیندازه . یه بارم از یکی پرسیدم گفتم حالا این ادمایی که 2 دسته اند رو نام ببر ببینم کیانن؟ گفت دسته اول و دسته دوم.
از دوستان عزیز تقاضا مندیم نکرت را در تفهیم این امر مهم یاری نمیایید . فدای همتان.
شاعر شدم نوشت : هم نشینی با یار قدیمی اینقد حال میده , باید ببینی
خوب گفتم نه؟ اصلا یه وزن نا موزونی داره ادم مبهوت میشه
دلتنگ نامه : وقتی نیستی دنیام چه خالیه. مگر چند نفری؟
سلام دوستان خوبم . ببخشید اگه چند روزی نبودم . ترافیکم تموم شده بود . خیلی مصرفم رفته بالا. حالا باز دم شاتل گرم . یکم دست و دل بازه . وگرنه تا حالا ور شکستیدیده شده بودم . واسه 1 دوره 6 ماهه 10 گیگ بهم داده بودن . بعد روز تولدم هم بهم زنگیدن کلی صحبت کردن آخرشم دوباره 3 گیگ بهم هدیه دادن . بعد یه بار دیگه هم نمیدونم چه عیدی بود 3 گیگ به همه دادن. یه بار دیگه هم چند ساعت شاتل مشکل داشت که به خاطر معذرت خواهی 1 گیگ ترافیک دادن رایگان! . حالا همه اینارو تموم کردیم 1 3 گیگ با 2 تا 1 گیگ دیگه هم خودمون خریدیم. همینه که میگم مصرفم رفته بالا . اصلا ربطی به دخانیات و اینا نداشت .
دلم خیلی برا بلاگستانو و نویسنده ها گلش تنگیده بود . زودی تا اومدم گفتم بذار خودمو خالی کنم . تو این چند روز 1کم جی پنج کار کردم ( کی بود گفتم جی 5 خریدم؟ تازه کار باهاش رو شروع کردم ) . پریشب هم با بروبچ رفته بودیم مکان که تو کتابخونه دوستم 1 کتاب پیداکردم . خیلی تعریف ازش شنیده بودم . اما هنوز موفق نشده بودم بخرم بخونمش. و خلاصه بی درنگ کتابو کش رفتم آوردم خونمون ( بعدا بش پس میدم ) نصفشو تاحالا خوندم . خیلی خیلی باهاش حال کردم . اسم کتاب : کیمیاگر هستش. که احتمالا خیلی هاتون این کتابو خوندین. و اگه نخوندین پیشنهاد میکنم 100 % بخونیتش. مریض میکنه آدمو .
و 1 نکته دیگه که خیلی اعصابمو خورد کرد اینه که پسر داداشم ورزشکاره . در حد تیم ملی . جمعه تو ساوه مسابقات شنا رفته بود . رشته کرال سینه و رده سنی 8 تا 10 سال . نفر سوم شده بود تو کشور . به نظرتون جایزه چی بش داده باشن خوبه؟
1 زیر شلواری بش جایزه داده بودن.
قابل توجه هیئت محترم شنا : بسیار بسیار از زحمات بی وقفه تان و همچنین ارزش نهادن بر پتانسیل های نو نهال کشورمان قدردانی می نماییم و بهتان بشارت می دهیم که علی اکبر ما با این جایزه مزخرفتون حتما عزمشو جزم میکنه دفه دیگه اول شه شاید بش 2 تا زیر شلواری دادین. بخدا اگه من باش رفته بودم . . . . . . ( همون بهتر که نرفتم )
تاریخ نوشت1 : سال 1349 محمد رضا شاه بر سر قبر کوروش کبیر : آسوده بخواب . من بیدارم.
تاریخ نوشت2 : سال 1389 احمدی نژاد بر سر قبر امام : بیدارشو من ریدم
(گلاب به روتون, روش به دیوار )
طولانی شد نوشت : معذرت
سلام دوستان . چند وقتیه با یه وب آشنا شدم . آهنگش خیلی بهم حال میده. هر بار میرم اونجا یه دو سه باری می گوشمش . میخواین شما هم برین بگوشین .اینم آدرس وبلاگ مهدی : استدلال ذهن یک دروغگو. اگه هم خواستین دانلودش کنین. لینکشو گذاشتم اینجا : برای دانلود رو شکلک این تا به تا خوشکله کلیک کنید : متن شعر رو هم میتونید در ادامه مطلب بخونید
راستی این آهنگ همه کس پسند نیست . گفته باشم . یه موقع دانلود نکنید بعدش به نکرت فحش بدید.فدای همتون
نمی دونم چی چی نوشت : ستمگر! خمار ستمتم
چوپان قصه ما دروغگو نبود، او تنها بود، و از فرط تنهایی فریاد گرگ گرگ سر میداد، افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد، و همه در پی گرگ بودند!!
مناسبت گذشت نوشت : دیروز روز وسط سال بود . یعنی ۱۸۳ روز از سال رفته بود و ۱۸۳ روز هم باقی مونده بود . یکی میگفت وسط سال اگه دعا کنی دعات مستجابه . اما نگران نباشید . من دیروز آرزو کردم همه آرزوهاتون برآورده شه . پس با خیال راحت آرزو کنید! اما اگه زبونم لال دعاتون مستجاب نشد حتما یه حکمتی توش بوده . مثلا اگه دعا کردین که ۱ کیسه طلا پیدا کنید و یهو رفتین بیرون به جا ۱ کیسه طلا ۱ آجر خورد تو سرتون ( دوباره زبونم لال ) و سرتون شکست ناراحت نشین. شاید قرار بوده ۱ دیوار رو سرتون خراب شه بعد در اثر این دعاتون ۱ دیوار تبدیل شده به آجر .
سنگ صبور غم هام به دیدنم آمد نوشت : امشب تنها با ستمگرم یکم آروم شدم
زیر نویس : ستمگر شخص نیست
خسته شدم نوشت : این لینکدونی گودری رو نتونستم اونجوری که میخوام واس خودم درس کنم . بیخیالش شدم
شدیدغمگین شدم نوشت: از کسی کاری ساخته نیست . . . حتی اگر نیازمندی های همشهری هم در همه ی صفحاتش نیازم به تورا چاپ کند! می خوانی و مچاله اش می کنی . . درست مث من . . . !!
مملکته داریم؟ واحد خبر گزاری پر روئه داریم؟
پ ن : دوستان ببخشید اگه یکم دیر آپ میشه. من تا ته و تویه این گودری رو در نیارم و یه خوشگلشو واسه خودم درس نکنم بی خیال نمیشم
دلم تنگ شد نوشت : بوسیدم و گذاشتم کنار . .تمام چیزهایی را که ندارم . .
دست هایت را . .
شانه هایت را . .
محبت هایت را . .
همه را ..
شرلوک هلمز و دکتر واتسون در سفر بودند و شب را باید در خارج از شهر میگذراندند. آنان پس از خوردن شام به چادرشان رفتند و خوابیدند. چند ساعت بعد هلمز بیدار شد و با زدن آرنج به پهلوی دوست وفادارش او را بیدار کرد و گفت: واتسون به آسمان نگاه کن و بگو چه میبینی؟ واتسون: میلیونها میلیون ستاره میبینم. هلمز: دیدن این همه ستاره به توچه میگوید؟ واتسون پس از کمی تفکر گفت: از جنبه اخترشناسی به من می گوید که میلیونها کهکشان و میلیاردها سیاره در جهان وجود دارد. از نظر طالعبینی به من میگوید که زحل در برج اسد است. از نظر زمانسنجی استنتاج بنده این است که ساعت تقریبا 3 و ربع است. از جنبه الهیات میبینم که خداوند قادر متعال است وما حقیر و ناچیزیم. از نظر هواشناسی هم حدس میزنم که فردا روز قشنگی خواهد بود. به نظر شما ستارهها چه میگوید؟ هلمز گفت: واتسون کم عقل! دزدها چادرمان را دزدیده اند!