آلوده

نکرت

آلوده

نکرت

سمنو پزان

سلام دوستان . امیدوارم که هر جا هستین شاد و سر حال باشین . این دو روز که نبودم یه مهمونی بزرگ داشتیم . نمی دونم تو شهر های دیگه هم سمنو پزان هست یا نه . اما تو شهر ما که هست . آره ما هم سمنو پزان داشتیم و چون من داداش کوچیکه خانواده هستم طبیعتا بیشتر کارا رو سر من خراب شده بود.

خلاصه حسابی اسفالت شدم .

حسابی جاتون خالی بود . اما نه از لحاظ فیزیکی . اخه خیلی شلوغ بود . مراسم تعزیه خونی هم پای دیگ داشتیم.

اما خوش گذشت.

مهدی جونمم لطف  کردن اومدن که خیلی خیلی خوشحال شدمو کلا خستگیم در رفت.

راستی می خوام تو ی آپ بعدی آموزش ساختن کد آهنگ واسه وبلاگ رو بزارم . هرچند میدونم که خیلی هاتون از خودمم خیلی وارد ترین . امات واسه اونایی که بلد نیستن میزارم.

فدای همتون

نظرات 8 + ارسال نظر
الهه شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ق.ظ http://www.elaheh.blogsky.com

من سمنو دیدم ولی نخوردم که تا حالا !
مراسمشم ندیدم !
ولی اوده بودما منم خونتون !!!
جدی می گم !!!
هیه
منو ندیدی ؟!

مهدی شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:28 ب.ظ http://sange-sabor.blogsky.com/

سلاااااااااااااااااااااااااااااااام
وای چه سمنوی خوشمزه ای بود
مرسی بابت این همه سمنو که دادی بهم
هیه
خب خوبی؟
خیلی خوش گذشت مرسی گلم
بی نایت دوست دارررررررررررررررررررررررررم
بووووووووووووس

مهرداد دوشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:32 ب.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

من تا حالا سمنو نخوردم

باران زده سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 ق.ظ

باز باران آمده تا یاد مرا در دلت زنده کند، تا به یاد آن روز به زیر باران بیایی و باران عطر حضور تورا به سوی من بیاورد و این احساس عاشقانه مرا عاشقانه تر کند.
لحظه ای چشمانم را روی هم گذاشتم و به رویا هایم سفر کردم ، قطره های باران بر روی گونه هایم سرازیر میشد ، ، دلم برایت تنگ شده بود خواستم برای یک لحظه تو را در رویاها ببینم تا شاید آتش دلتنگی هایم کمی آرام گیرد ، در آن سو مرغ عاشقی از شوق دیدن این باران و عاشق دیوانه ای مثل من عاشقانه می خواند
من بودم و آسمان و سکوت و تنهایی ،تنها صدای قطره های باران می آمد
سکوت رویاهای مرا به حقیقت نزدیک میکرد ، این باران بود که مرا در رویاها برای دیدن تو همراهی میکرد
تو را دیدم ، نمیدانستم این دیدار واقعیست یا رویا ست ، به سوی تو دویدم و تو را در آغوش کشیدم ،و با چشمانی خیس گفتم که دلم برایت تنگ شده بود عزیزم
کاهش این دیدار رویا نبود چشمانم را باز کردم و احساس کردم دلم آرامتر شده و این بود رویای بارانی من

m.g یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:44 ب.ظ

تو روحت چرا دعوت نکردی؟؟؟؟
خیلی سمنو دوست دارم!!!!

مهرداد یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:42 ب.ظ http://www.reza0708.blogfa.com

سلام...سال نو رو بهت تبریک میگم دادشم...وای آره خودم هم اولش ناراحت شدم...آخه چیزی نبود که بخوان حذفش کنند...ولی گفتم باید دوباره بسازمش...مرسی واسه همدردی که کردی...فدات

مهرداد چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:31 ب.ظ http://www.reza0708.blogfa.com

سلام....
وظیفمه خوب...
نه مگه کی هستین؟...
مرسی

samira پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:58 ب.ظ http://www.gozashtakharinbar.blogfa.com

slm.kheili vaghte naymadam!sale not mobarak

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد